رشد کردن، بزرگ شدن، افزایش یافتن، گسترش یافتن، توسعه پیدا کردن، پیشرفت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
Children grow fast.
بچهها زود رشد میکنند.
Tehran has grown.
تهران بزرگ شده است.
His money grew threefold.
پولش سه برابر (بیشتر) شد.
Trees grow in a forest.
درختان در جنگل میرویند.
Their number grew.
تعداد آنها زیاد شد.
Your son has grown a lot since last year.
پسر شما از پارسال خیلی قد کشیده است.
Her anxiety for her children grows out of love.
دلواپسی او در مورد بچههایش بهدلیل علاقهی مفرط است.
A boy grows into a man.
پسر مرد میشود.
Quarrels grow out of misunderstanding.
مشاجرات از سوء تفاهم ناشی میشوند.
She has grown out of her clothes.
لباسهایش برایش تنگ شدهاست.
a grown-up woman
زن بالغ
a growing fear
ترس فزاینده
He grew tired.
او خسته شد.
They grew to like each other.
آنها به هم عادت کردند.
This kind of weather grows on you.
این نوع آبوهوا کمکم برای شما خوشایند میشود.
بلند شدن، بلند کردن، درآمدن، رشد کردن (ناخن، سبیل و...)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She decided to grow her nails for the wedding.
او تصمیم گرفت برای عروسی، ناخنهایش را بلند کند.
He grew a mustache.
او سبیل گذاشت.
His mustache grew.
سبیل او در آمد.
گیاهشناسی روییدن، رشد کردن، درآمدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
In Kashan they grow good figs.
در کاشان انجیر خوب رشد میکند.
Nothing grows in this soil because it’s too dry.
هیچ گیاهی در این خاک نمیروید، چون خیلی خشک است.
گیاهشناسی کاشتن، پرورش دادن، کشت کردن، تولید کردن
For generations, the family has grown wheat on this land.
این خانواده نسلهاست که در این زمین گندم کشت میکنند.
The company grows large quantities of saffron every year.
این شرکت هر سال مقادیر زیادی زعفران تولید میکند.
A garden grown over with weeds.
باغچهای که پر از علف هرز بود.
کسبوکار گسترش دادن، توسعه دادن، بزرگتر کردن، رشد دادن (شرکت یا کسبوکار)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کسبوکار
They’re trying to grow their operations by hiring more specialists.
آنها تلاش میکنند با استخدام متخصصان بیشتر، دامنهی فعالیت خود را گسترش دهند.
Their strategy is to grow the brand by reaching international markets.
استراتژی آنها این است که برند را با ورود به بازارهای بینالمللی بزرگتر کنند.
شدن
کمکم عزیز یا مهم شدن، کمکم اثر کردن، خوشایند شدن
تنگ شدن، کوچک شدن (لباس) (با افزایش سن)
ترک کردن، کنار گذاشتن (عادت و غیره) (با افزایش سن)
نشئت گرفتن، آغاز شدن، شکل گرفتن (ایده)
بزرگ شدن، رشد کردن، بالغ شدن
بالغانه رفتار کردن، پخته رفتار کردن، عاقلانه رفتار کردن، بچهگانه رفتار نکردن
شکل گرفتن، ساخته شدن، توسعه یافتن (شهر)
از هم فاصله گرفتن، دور شدن
مجددا رشد کردن، دوباره روییدن
تبدیل شدن، ارتقا یافتن
چاق شدن، فربه شدن، وزن اضافه کردن
بلندتر شدن (صدا)
پیر شدن، مسن شدن
کاشتن گیاهان، پرورش دادن گیاهان
کشت محصول / زراعت کردن
تاریک شدن (به تدریج)
رشد سنی کردن، سالخورده شدن
to let the grass grow under one's feet
وقت را به بطالت گذراندن، فرصت را از دست دادن
پول روی درخت سبز نمیشود
تنگ شدن، کوچک شدن (لباس) (با افزایش سن)
ترک کردن، کنار گذاشتن (عادت و غیره) (با افزایش سن)
نشئت گرفتن، آغاز شدن، شکل گرفتن (ایده)
گذشتهی ساده grow در زبان انگلیسی grew است.
شکل سوم grow در زبان انگلیسی grown است.
وجه وصفی حال grow در زبان انگلیسی growing است.
سومشخص مفرد grow در زبان انگلیسی grows است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grow