آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ آذر ۱۴۰۴

    Grow

    ɡroʊ ɡrəʊ

    گذشته‌ی ساده:

    grew

    شکل سوم:

    grown

    سوم‌شخص مفرد:

    grows

    وجه وصفی حال:

    growing

    معنی grow | جمله با grow

    verb - intransitive verb - transitive A2

    رشد کردن، بزرگ شدن، افزایش یافتن، گسترش یافتن، توسعه پیدا کردن، پیشرفت کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Children grow fast.

    بچه‌ها زود رشد می‌کنند.

    Tehran has grown.

    تهران بزرگ شده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His money grew threefold.

    پولش سه برابر (بیشتر) شد.

    Trees grow in a forest.

    درختان در جنگل می‌رویند.

    Their number grew.

    تعداد آن‌ها زیاد شد.

    Your son has grown a lot since last year.

    پسر شما از پارسال خیلی قد کشیده است.

    Her anxiety for her children grows out of love.

    دلواپسی او در مورد بچه‌هایش به‌دلیل علاقه‌ی مفرط است.

    A boy grows into a man.

    پسر مرد می‌شود.

    Quarrels grow out of misunderstanding.

    مشاجرات از سوء تفاهم ناشی می‌شوند.

    She has grown out of her clothes.

    لباس‌هایش برایش تنگ شده‌است.

    a grown-up woman

    زن بالغ

    a growing fear

    ترس فزاینده

    He grew tired.

    او خسته شد.

    They grew to like each other.

    آن‌ها به هم عادت کردند.

    This kind of weather grows on you.

    این نوع آب‌وهوا کم‌کم برای شما خوشایند می‌شود.

    verb - intransitive verb - transitive B1

    بلند شدن، بلند کردن، درآمدن، رشد کردن (ناخن، سبیل و...)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    She decided to grow her nails for the wedding.

    او تصمیم گرفت برای عروسی، ناخن‌هایش را بلند کند.

    He grew a mustache.

    او سبیل گذاشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His mustache grew.

    سبیل او در آمد.

    verb - intransitive A2

    گیاه‌شناسی روییدن، رشد کردن، درآمدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    In Kashan they grow good figs.

    در کاشان انجیر خوب رشد می‌کند.

    Nothing grows in this soil because it’s too dry.

    هیچ گیاهی در این خاک نمی‌روید، چون خیلی خشک است.

    verb - transitive A2

    گیاه‌شناسی کاشتن، پرورش دادن، کشت کردن، تولید کردن

    For generations, the family has grown wheat on this land.

    این خانواده نسل‌هاست که در این زمین گندم کشت می‌کنند.

    The company grows large quantities of saffron every year.

    این شرکت هر سال مقادیر زیادی زعفران تولید می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A garden grown over with weeds.

    باغچه‌ای که پر از علف هرز بود.

    verb - transitive

    کسب‌وکار گسترش دادن، توسعه دادن، بزرگ‌تر کردن، رشد دادن (شرکت یا کسب‌وکار)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    They’re trying to grow their operations by hiring more specialists.

    آن‌ها تلاش می‌کنند با استخدام متخصصان بیشتر، دامنه‌ی فعالیت خود را گسترش دهند.

    Their strategy is to grow the brand by reaching international markets.

    استراتژی آن‌ها این است که برند را با ورود به بازارهای بین‌المللی بزرگ‌تر کنند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد grow

    1. verb become larger, evolve
      Synonyms:
      become develop expand increase enlarge extend advance multiply arise spring up flourish thrive augment build widen amplify mature cultivate raise spread originate get bigger get taller mount produce wax age fill out ripen shoot sprout turn come propagate dilate stem thicken vegetate breed germinate swell issue pullulate branch out pop up come to be burst forth luxuriate maturate abound gain
      Antonyms:
      decrease reduce decline diminish stop lessen halt stunt

    Phrasal verbs

    to grow into

    شدن

    to grow on (one)

    کم‌کم عزیز یا مهم شدن، کم‌کم اثر کردن، خوشایند شدن

    to grow out of

    1- ناشی شدن از

    2- بزرگ شدن برای

    to grow up

    1- رشد کردن، بزرگ شدن، بالغ شدن

    2- ناشی شدن از

    grow out of

    تنگ شدن، کوچک شدن (لباس) (با افزایش سن)

    ترک کردن، کنار گذاشتن (عادت و غیره) (با افزایش سن)

    نشئت گرفتن، آغاز شدن، شکل گرفتن (ایده)

    Phrasal verbs بیشتر

    grow up

    بزرگ شدن، رشد کردن، بالغ شدن

    بالغانه رفتار کردن، پخته رفتار کردن، عاقلانه رفتار کردن، بچه‌گانه رفتار نکردن

    شکل گرفتن، ساخته شدن، توسعه یافتن (شهر)

    grow apart

    از هم فاصله گرفتن، دور شدن

    grow back

    مجددا رشد کردن، دوباره روییدن

    grow into

    تبدیل شدن، ارتقا یافتن

    Collocations

    grow (or become) fat

    چاق شدن، فربه شدن، وزن اضافه کردن

    grow louder

    بلندتر شدن (صدا)

    grow older

    پیر شدن، مسن شدن

    grow plants

    کاشتن گیاهان، پرورش دادن گیاهان

    grow crops

    کشت محصول / زراعت کردن

    Collocations بیشتر

    grow dark

    تاریک شدن (به تدریج)

    Idioms

    to grow up in years

    رشد سنی کردن، سالخورده شدن

    to let the grass grow under one's feet

    وقت را به بطالت گذراندن، فرصت را از دست دادن

    money doesn't grow on trees

    پول روی درخت سبز نمی‌شود

    grow out of

    تنگ شدن، کوچک شدن (لباس) (با افزایش سن)

    ترک کردن، کنار گذاشتن (عادت و غیره) (با افزایش سن)

    نشئت گرفتن، آغاز شدن، شکل گرفتن (ایده)

    لغات هم‌خانواده grow

    • noun
      grower, growth, undergrowth, outgrowth, overgrowth
    • adjective
      growing, grown, overgrown
    • verb - intransitive
      grow
    • verb - transitive
      outgrow

    سوال‌های رایج grow

    گذشته‌ی ساده grow چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده grow در زبان انگلیسی grew است.

    شکل سوم grow چی میشه؟

    شکل سوم grow در زبان انگلیسی grown است.

    وجه وصفی حال grow چی میشه؟

    وجه وصفی حال grow در زبان انگلیسی growing است.

    سوم‌شخص مفرد grow چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد grow در زبان انگلیسی grows است.

    ارجاع به لغت grow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «grow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grow

    لغات نزدیک grow

    • - groveling
    • - groveller
    • - grow
    • - grow (or become) fat
    • - grow apart
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.