فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Branch Out

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    به سوی دیگری رفتن، منحرف شدن، جدا شدن، منشعب شدن
    • - We drove down a narrow track that branched out from the main road.
    • - از مسیر باریکی می رفتیم که از جاده اصلی جدا شده بود.
    • - We branched off from the main road and turned down a country lane.
    • - از جاده‌ی اصلی جدا شدیم و به سمت مسیر برون شهری دور زدیم.
    • - Then the conversation branched off into a discussion about movies.
    • - بعد بحث به سینما کشید.
  • phrasal verb
    (علاقه یا فعالیت) گسترده شدن، شروع به کارهای جدید کردن
    • - The bookshop has decided to branch out into selling various tapes.
    • - کتابفروشی تصمیم گرفت فروش نوار صوتی را شروع کند.
    • - Don't be afraid to branch out and try something new.
    • - از شروع و امتحان کردن چیزهای جدید نترس.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد branch out

  1. phrasal verb Expand in the manner of branches
  2. phrasal verb Attempt something new or different but related

ارجاع به لغت branch out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «branch out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/branch-out

لغات نزدیک branch out

پیشنهاد بهبود معانی