با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Germinate

ˈdʒɜrːməneɪt ˈdʒɜːməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    germinated
  • شکل سوم:

    germinated
  • سوم شخص مفرد:

    germinates
  • وجه وصفی حال:

    germinating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    جوانه زدن، شروع به رشد کردن، سبز شدن، شکفتن، رستن، روییدن
    • - Wheat seed soaked in water soon germinates.
    • - بذر گندم خیسانده در آب زود جوانه می‌زند.
    • - The seeds will germinate in the warm soil.
    • - بذرها در خاک گرم جوانه می‌زنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد germinate

  1. verb grow
    Synonyms: bud, develop, generate, live, originate, pullulate, shoot, sprout, swell, vegetate
    Antonyms: halt, slow, stop, thwart

ارجاع به لغت germinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «germinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/germinate

لغات نزدیک germinate

پیشنهاد بهبود معانی