Vegetate

ˈvedʒɪteɪt ˈvedʒɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
روییدن، مثل گیاه زندگی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Solitary prisoners vegetated, waiting for death.
- زندانیان انفرادی گیاه‌‌گونه زندگی می‌کردند و منتظر مرگ بودند.
- a vegetating tumor
- غده‌ی درحال رشد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vegetate

  1. verb be very passive
    Synonyms: be inert, decay, deteriorate, exist, go to pot, go to seed, hibernate, idle, languish, loaf, pass time, stagnate, weaken
    Antonyms: activate, carry out, do
  2. verb grow, sprout
    Synonyms: bloom, blossom, bud, burgeon, germinate, shoot, spring, swell
    Antonyms: die, go to seed

ارجاع به لغت vegetate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vegetate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vegetate

لغات نزدیک vegetate

پیشنهاد بهبود معانی