با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hibernate

ˈhaɪbərneɪt ˈhaɪbəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    جانورشناسی به‌خواب زمستانی رفتن، زمستان‌خوابی کردن
    • - Bears hibernate during the winter months to conserve energy and survive the cold temperatures.
    • - خرس‌ها در ماه‌های زمستان به خواب زمستانی می‌روند تا انرژی خود را حفظ کنند و در دمای سرد زنده بمانند.
    • - Some species of bats hibernate in caves during the colder months when insects are scarce.
    • - برخی از گونه‌های خفاش در ماه‌های سردتر که حشرات کمیاب هستند، در غارها زمستان‌خوابی می‌کنند.
  • verb - intransitive
    کامپیوتر خوابیدن، غیرفعال شدن
    • - I set my computer to automatically hibernate after a certain amount of idle time to conserve energy.
    • - برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی، کامپیوترم را طوری تنظیم کردم که پس از مدت زمان مشخصی در حالت بیکارماندگی به خواب برود.
    • - I always make sure to hibernate my laptop before putting it in my bag to avoid overheating.
    • - همیشه مطمئن می‌شوم که لپ‌تاپ را پیش از گذاشتن در کیفم در حالت غیرفعال قرار دهم تا از گرم شدن بیش از حد جلوگیری کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hibernate

  1. verb lie dormant; sleep through cold weather
    Synonyms: hide, hole up, immure, lie torpid, sleep, vegetate, winter

ارجاع به لغت hibernate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hibernate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hibernate

لغات نزدیک hibernate

پیشنهاد بهبود معانی