آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Swell

    swel swel

    گذشته‌ی ساده:

    swelled

    شکل سوم:

    swollen

    سوم‌شخص مفرد:

    swells

    وجه وصفی حال:

    swelling

    معنی swell | جمله با swell

    noun verb - transitive verb - intransitive adjective adverb C2

    باد کردن، آماس کردن، متورم کردن، باد غرور داشتن، تورم، برجستگی، برجسته، شیک، زیبا، عالی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    he has a toothache and his cheek is swollen.

    دندانش درد می‌کند و گونه‌اش ورم کرده است.

    at night my feet swell.

    شب‌ها پاهایم باد می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    his big belly swelled out over his broad belt.

    شکم گنده‌ی او از بالای کمر بند پهنش بیرون زده بود.

    rivers swollen by rain.

    رودخانه‌هایی که از شدت باران طغیان کرده‌اند.

    success has swollen him with pride.

    موفقیت باد غرور او را زیاد کرده است.

    his heart swelled with anger.

    قلبش از خشم مملو شد.

    membership swelled to a thousand.

    تعداد اعضا به هزار رسید.

    the ever-swelling number of refugees

    شمار روز‌افزون پناهندگان

    the city's population is swelling rapidly.

    جمعیت شهر به سرعت زیاد می‌شود.

    heavenly music swelled and filled the house.

    موسیقی آسمانی بلند شد و خانه را فرا گرفت.

    the bodice had accentuated the swell of her breasts.

    پستان‌بند برجستگی سینه‌هایش را چشمگیرتر کرده بود.

    the swell in the back of the book is from moisture.

    بادکردگی عطف کتاب از رطوبت است.

    the mid-Atlantic swell

    رشته کوه میان اقیانوس اطلس

    a swell in population

    افزایش جمعیت

    only swell people go to that restaurant.

    فقط مردم شیک‌پوش به آن رستوران می‌روند.

    a swell hotel

    یک هتل شیک

    your father is a swell guy.

    پدرت آدم واقعاً خوبی است.

    Our trip was swell.

    سفر ما معرکه بود.

    he is a real swell on Persian carpets.

    او در کار فرش ایرانی واقعاً استاد است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد swell

    1. adjective wonderful
      Synonyms:
      excellent fine terrific grand marvelous super awesome cool neat stylish smart desirable fashionable exclusive deluxe dandy groovy keen nifty fly posh plush ritzy
      Antonyms:
      bad horrible shabby
    1. noun large increase, flow
      Synonyms:
      rise growth wave surge ripple crescendo flow billow undulation uprise seat
      Antonyms:
      decrease decline
    1. verb become larger
      Synonyms:
      grow increase expand enlarge augment extend amplify add to rise mount inflate dilate distend puff bloat bulge protrude become swollen become distended puff up be inflated grow larger heighten intensify accumulate enhance fatten fill out round out plump aggravate surge balloon belly billow blister pouch pout tumefy uprise well up become bloated
      Antonyms:
      shrink contract compress concentrate

    سوال‌های رایج swell

    گذشته‌ی ساده swell چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده swell در زبان انگلیسی swelled است.

    شکل سوم swell چی میشه؟

    شکل سوم swell در زبان انگلیسی swollen است.

    وجه وصفی حال swell چی میشه؟

    وجه وصفی حال swell در زبان انگلیسی swelling است.

    سوم‌شخص مفرد swell چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد swell در زبان انگلیسی swells است.

    ارجاع به لغت swell

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «swell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swell

    لغات نزدیک swell

    • - sweetshop
    • - sweetsop
    • - swell
    • - swell box
    • - swell butted
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.