گذشتهی ساده:
intensifiedشکل سوم:
intensifiedسومشخص مفرد:
intensifiesوجه وصفی حال:
intensifyingسخت کردن، تشدید کردن، شدید شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We must intensify our efforts.
ما باید کوششهای خود را تشدید کنیم.
Their rivalry is intensifying.
رقابت آنها دارد شدیدتر میشود.
Separation intensified their love.
جدایی، عشق آن دو را تند و تیزتر کرد.
The guerrillas intensified their attacks.
چریکها بر شدت حملات خود افزودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intensify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intensify