فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Accentuate

əkˈsentʃueɪt əkˈsentʃueɪt

گذشته‌ی ساده:

accentuated

شکل سوم:

accentuated

سوم‌شخص مفرد:

accentuates

وجه وصفی حال:

accentuating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تأکید کردن، اهمیت دادن، برجسته نمودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The first syllable of "necessary" is accentuated.

اولین هجای واژه‌ی "necessary" مؤکد است.

He accentuated the need for punctuality.

او نیاز به وقت‌شناسی را مورد تأکید قرار داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Accentuate the positive.

روی نکات مثبت هرچیز تکیه کن.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accentuate

  1. verb focus attention on
    Synonyms:
    emphasize stress highlight underline underscore accent feature spotlight draw attention to call attention to bring attention to give prominence to point up
    Antonyms:
    divert attention from mask

ارجاع به لغت accentuate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accentuate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accentuate

لغات نزدیک accentuate

پیشنهاد بهبود معانی