امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emphasize

ˈemfəsaɪz ˈemfəsaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    emphasized
  • شکل سوم:

    emphasized
  • سوم‌شخص مفرد:

    emphasizes
  • وجه وصفی حال:

    emphasizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
تأکید کردن، اهمیت دادن، نیرو دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He emphasized that I should take you too.
- او تأکید کرد که شما را هم ببرم.
- Fairness must be emphasized too.
- باید به انصاف هم اهمیت داده شود.
verb - transitive
(زبانشناسی) با قوت تلفظ کردن، تکیه گذاشتن روی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emphasize

  1. verb stress, give priority to
    Synonyms: accent, accentuate, affirm, articulate, assert, bear down, charge, dramatize, dwell on, enlarge, enunciate, headline, highlight, hit, impress, indicate,insist on, italicize, labor the point, limelight, maintain, make a point, make clear, make emphatic, make much of, mark, pinpoint, play up, point out, point up, press, pronounce, punctuate, put accent on, reiterate, repeat, rub in, spotlight, underline, underscore, weight
    Antonyms: depreciate, forget, ignore, play down, understate

لغات هم‌خانواده emphasize

ارجاع به لغت emphasize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emphasize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emphasize

لغات نزدیک emphasize

پیشنهاد بهبود معانی