مؤکد، تأکیدشده، با قوت تلفظ شده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He gave an emphatic order not to let anyone in.
او دستور مؤکد داد که کسی را راه ندهیم.
He emphatically demanded an immediate examination of the files.
او مصرانه خواستار بررسی فوری پروندهها بود.
an emphatic defeat
شکست فاحش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «emphatic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emphatic