با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Marked

mɑːrkt mɑːkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    marks
  • وجه وصفی حال:

    marking
  • صفت تفضیلی:

    more marked
  • صفت عالی:

    most marked

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نشان‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
مشخص، علامت‌دار
- As far as the police was concerned, he was a marked man.
- در نظر پلیس آدم مشکوکی محسوب می‌شد.
- a marked change in his behavior
- دگرگونی آشکار در رفتار او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marked

  1. adjective apparent, obvious
    Synonyms: arresting, clear, considerable, conspicuous, decided, distinct, evident, manifest, notable, noted, noticeable, outstanding, patent, pointed, prominent, pronounced, remarkable, salient, signal, striking
    Antonyms: ambiguous, obscure, unapparent, unnoticeable, vague

لغات هم‌خانواده marked

ارجاع به لغت marked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marked

لغات نزدیک marked

پیشنهاد بهبود معانی