بهوضوح، آشکارا، بهطور قابلملاحظه، بهطور قابلتوجه، بهطور مشخص، بهطور محسوس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She has markedly changed her eating habits.
او بهوضوح عادات غذاییاش را تغییر داده است.
Johnson and Rivera have markedly different leadership styles.
جانسون و ریورا بهطور محسوس سبکهای رهبری متفاوتی دارند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «markedly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/markedly