صفت تفضیلی:
more distinctصفت عالی:
most distinctمجزا، منفرد، جدا، تک، جداگانه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
her voice was distinct among a thousand voices.
صدای او میان هزار صدا تک بود.
his fame has a distinct life of its own.
شهرت او عمر منحصربهفرد خود را دارد.
متفاوت، ناهمسان، متمایز، ناهمگن، ناهمگون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sadi's style is quite distinct from that of Hafez.
سبک سعدی کاملاً با سبک حافظ تفاوت دارد.
Despite their great resemblance, these two animals are really distinct from each other.
با وجود شباهت بسیار، این دو جانور واقعاً از هم متمایزند.
مشخص، هویدا، آشکار، قابل تمیز، پیدا، روشن، واضح، بیچون و چرا، صریح، قطعی
I had the distinct impression that he was going to swindle me.
احساس مشخصی داشتم که میخواهد کلاه سرم بگذارد.
he heard a voice distinctly calling his name.
او صدایی را شنید که بهطور واضح نام او را میخواند.
a very distinct image.
نقشی بسیار هویدا.
a distinct success.
موفقیت بیچون و چرا.
a distinct possibility.
امکان بدون تردید (قطعی).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «distinct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distinct