با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Distinct

dɪˈstɪŋkt dɪˈstɪŋkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more distinct
  • صفت عالی:

    most distinct

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مجزا، منفرد، جدا، تک، جداگانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- her voice was distinct among a thousand voices.
- صدای او میان هزار صدا تک بود.
- his fame has a distinct life of its own.
- شهرت او عمر منحصر‌به‌فرد خود را دارد.
adjective
متفاوت، ناهمسان، متمایز، ناهمگن، ناهمگون
- Sadi's style is quite distinct from that of Hafez.
- سبک سعدی کاملاً با سبک حافظ تفاوت دارد.
- Despite their great resemblance, these two animals are really distinct from each other.
- با وجود شباهت بسیار، این دو جانور واقعاً از هم متمایزند.
adjective
مشخص، هویدا، آشکار، قابل تمیز، پیدا، روشن، واضح، بی‌چون و چرا، صریح، قطعی
- I had the distinct impression that he was going to swindle me.
- احساس مشخصی داشتم که می‌خواهد کلاه سرم بگذارد.
- he heard a voice distinctly calling his name.
- او صدایی را شنید که به‌طور واضح نام او را می‌خواند.
- a very distinct image.
- نقشی بسیار هویدا.
- a distinct success.
- موفقیت بی‌چون و چرا.
- a distinct possibility.
- امکان بدون تردید (قطعی).
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distinct

  1. adjective apparent, obvious
    Synonyms: audible, categorical, clean-cut, clear, clear-cut, decided, definite, enunciated, evident, explicit, express, incisive, lucid, manifest, marked, noticeable, palatable, patent, perspicuous, plain, prescribed, recognizable, sharp, sharp-cut, specific, transparent, trenchant, unambiguous, unequivocal, unmistakable, well-defined
    Antonyms: ambiguous, fuzzy, hazy, indistinct, obscure, undefined, vague
  2. adjective different; unconnected
    Synonyms: detached, discrete, disparate, dissimilar, distinctive, disunited, divergent, diverse, especial, individual, offbeat, particular, peculiar, poles apart, separate, separated, several, single, sole, special, specific, unassociated, unattached, unique, various
    Antonyms: connected, like, resembling, similar

لغات هم‌خانواده distinct

ارجاع به لغت distinct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distinct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distinct

لغات نزدیک distinct

پیشنهاد بهبود معانی