با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Especial

ɪˈspeʃl ɪˈspeʃl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
( special ) مخصوص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Give my especial greetings to your father.
- سلام مخصوص مرا به پدرتان برسانید.
- This book is of especial interest to John.
- این کتاب مورد علاقه‌ی ویژه‌ی جان است.
- She paid especial attention to the workers' protests.
- او به اعتراض کارگران توجه ویژه‌ای کرد.
- He chose especial targets for attack.
- او هدف‌های مشخصی را برای حمله انتخاب کرد.
- This student is very especial.
- این شاگرد بسیار برجسته‌ای است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد especial

  1. adjective exceptional, particular
    Synonyms: chief, distinguished, dominant, exclusive, express, extraordinary, individual, marked, notable, noteworthy, outstanding, paramount, peculiar, personal, predominant, preeminent, preponderant, principal, private, set, signal, singular, special, specific, supreme, surpassing, uncommon, unique, unusual
    Antonyms: common, general, normal, ordinary, unexceptional, unspecific, usual

ارجاع به لغت especial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «especial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/especial

لغات نزدیک especial

پیشنهاد بهبود معانی