امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Various

ˈveriəs ˈveəriəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more various
  • صفت عالی:

    most various

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
گوناگون، مختلف، متنوع، متفاوت، چندتا، چندین، جورواجو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- This book is a compilation of various short stories.
- این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه مختلف است.
- The teacher uses various teaching methods to engage her students.
- معلم از چندین روش تدریس برای مشارکت دادن شاگردانش استفاده می‌کند.
- in various parts of the country
- در بخش‌های مختلف کشور
- various kinds of machinery
- انواع مختلف ماشین‌آلات
- birds of various plumage
- پرندگان با پر و بال رنگارنگ
- a man of various genius
- مردی دارای نبوغ در چند زمینه
- the various bounty of nature
- نعمت چندگونه‌ی طبیعت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد various

  1. adjective miscellaneous, differing
    Synonyms:
    all manner of assorted changeable changing different discrete disparate distinct distinctive diverse diversified heterogeneous individual legion manifold many many-sided multifarious multitudinal multitudinous numerous omnifarious peculiar populous separate several sundry unalike unequal unlike variant varied variegated
    Antonyms:
    individual same similar uniform

لغات هم‌خانواده various

  • verb - transitive
    vary

ارجاع به لغت various

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «various» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/various

لغات نزدیک various

پیشنهاد بهبود معانی