با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Variable

ˈveriəbl ˈveəriəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    variables
  • صفت تفضیلی:

    more variable
  • صفت عالی:

    most variable

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
تغییر‌پذیر، متغیر، بی‌قرار، بی‌ثبات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- variable expenses
- هزینه‌های تغییرپذیر
- variable climate
- آب و هوای دگرسان‌پذیر
- bound variable
- وردای پابند، متغیر پابند
- Nature is infinitely variable.
- طبیعت تنوع بی‌حد‌و‌حصر دارد.
noun
متغیر (ریاضی)
- a variable number
- عدد متغیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد variable

  1. adjective changing, changeable
    Synonyms: capricious, changeful, fickle, fitful, flexible, fluctuating, fluid, iffy, inconstant, irregular, mercurial, mobile, mutable, protean, shifting, shifty, slippery, spasmodic, temperamental, ticklish, uncertain, unequable, unsettled, unstable, unsteady, vacillating, volatile, waffling, wavering, yo-yo
    Antonyms: invariable, unchangeable, unchanging, unvarying

لغات هم‌خانواده variable

ارجاع به لغت variable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «variable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/variable

لغات نزدیک variable

پیشنهاد بهبود معانی