امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Variety

vəˈraɪəti vəˈraɪəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    varieties

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
تنوع، گوناگونی، نوع، جورواجور، چندین، مختلف، گونه، رقم، قسم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- We deal with a variety of people.
- ما با انواع مختلف مردم سر و کار داریم.
- He has worked for a variety of companies.
- او برای چند شرکت مختلف کار کرده است.
- the astonishing multiplicity and variety of flowers
- کثرت و تنوع حیرت‌انگیز گل‌ها
- Variety is the spice of life.
- تنوع ادویه‌ی زندگانی است.
- He owns a variety of stores.
- او صاحب چندین نوع مغازه است.
- varieties of cloth
- انواع پارچه‌ها
- a different variety of marble
- نوع دیگری از سنگ مرمر
- Anthracite is a variety of coal.
- آنتراسیت گونه‌ای زغال‌سنگ است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد variety

  1. noun difference
    Synonyms: array, assortment, change, collection, combo, conglomeration, cross section, departure, discrepancy, disparateness, divergency, diversification, diversity, fluctuation, heterogeneity, incongruity, intermixture, many-sidedness, medley, mélange, miscellany, mishmash, mixed bag, mixture, modification, multifariousness, multiplicity, potpourri, range, shift, soup, stew, variance, variation
    Antonyms: uniformity
  2. noun type, sort
    Synonyms: assortment, brand, breed, category, character, class, classification, description, division, family, genus, grade, ilk, kidney, kind, make, nature, order, quality, race, rank, species, strain, stripe, tribe

لغات هم‌خانواده variety

ارجاع به لغت variety

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «variety» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/variety

لغات نزدیک variety

پیشنهاد بهبود معانی