فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Discrete

dɪˈskriːt dɪˈskriːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more discrete
  • صفت عالی:

    most discrete

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • adjective
    جدا، مجزا، مجرد، مجزاکردن
  • adjective
    گسسته
    • - Society consists of a mass of discrete and distinct individuals.
    • - اجتماع عبارت‌است‌از: توده‌ای از افراد مجزا و مشخص.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد discrete

  1. adjective individual
    Synonyms: detached, different, disconnected, discontinuous, distinct, diverse, separate, several, unattached, various
    Antonyms: attached, combined, joined

لغات هم‌خانواده discrete

ارجاع به لغت discrete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discrete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discrete

لغات نزدیک discrete

پیشنهاد بهبود معانی