امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Manifest

ˈmænəfest ˈmænəfest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    manifested
  • شکل سوم:

    manifested
  • سوم‌شخص مفرد:

    manifests
  • وجه وصفی حال:

    manifesting
  • شکل جمع:

    manifests
  • صفت تفضیلی:

    more manifest
  • صفت عالی:

    most manifest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal
نشان دادن، متبلور شدن، ابراز کردن، بروز دادن، آشکار ساختن، هویدا ساختن، نمایان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Creativity may manifest itself in unexpected ways.
- خلاقیت ممکن است خود را به روش‌های غیرمنتظره‌ای نمایان کند.
- The young artist decided to manifest his emotions through painting.
- هنرمند جوان تصمیم گرفت که احساسات خود را از طریق نقاشی ابراز کند.
- His anxiety might manifest itself as a reluctance to socialize with friends.
- اضطراب او ممکن است خود را به‌شکل عدم تمایل به معاشرت با دوستان نشان دهد.
verb - intransitive formal
ظاهر شدن، آشکار شدن، به منصه‌ی ظهور رسیدن، بروز یافتن، نمود یافتن، نمایان شدن
- Positive changes can take time to manifest.
- بروز تغییرات مثبت ممکن است زمان‌بر باشد.
- Their true intentions will eventually manifest in their actions.
- نیت واقعی آن‌ها در نهایت در اعمالشان نمایان خواهد شد.
- His talents may manifest as a unique art style.
- استعدادهای او ممکن است به‌صورت سبک هنری منحصربه‌فردی ظهور پیدا کند.
verb - intransitive verb - transitive
(ذهنی) تصویرسازی کردن، مجسم کردن (استفاده از روش‌هایی مانند تجسم ذهنی و تکرار عبارات مثبت به‌منظور افزایش احتمال کسب موفقیت)
- This actor said that he manifested his presence on the stage of the Oscar ceremony.
- این بازیگر عنوان کرد که حضور خود روی صحنه‌ی مراسم اسکار را مجسم کرده بود.
- The Iranian wrestler said he manifested his first gold medal at the Olympics.
- کشتی‌گیر ایرانی گفت که کسب اولین مدال طلایش در المپیک را در ذهن تصویرسازی کرده است.
adjective formal
بارز، آشکار، نمایان، پیدا، هویدا، معلوم، مشهود، مبرهن
- The truth of his words became manifest at that time.
- درستی گفته‌های او در آن هنگام هویدا شد.
- His manifest enthusiasm for the project inspired the entire team.
- اشتیاق آشکار او برای پروژه الهام‌بخش کل تیم بود.
- In this article, the manifest benefits of exercise are mentioned.
- در این مقاله، فواید بارز ورزش کردن ذکر شده است.
noun countable formal
(هواپیما و کشتی) بارنامه، فهرست محموله‌ها، فهرست مسافران، فهرست محموله‌ها و مسافران
- The manifest of goods was checked before loading the truck.
- قبل‌از بارگیری کامیون، فهرست کالاها بررسی شد.
- The manifest for the flight was carefully checked before departure.
- فهرست محموله‌ها و مسافران این پرواز، پیش‌از حرکت، به‌دقت بررسی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد manifest

  1. adjective clear, obvious
    Synonyms:
    apparent big as life bold clear-cut conspicuous crystal clear disclosed distinct divulged evidenced evident evinced glaring noticeable open palpable patent plain prominent revealed shown straightforward told unambiguous unmistakable visible
    Antonyms:
    ambiguous concealed obscure unclear vague
  1. verb exhibit, make plain
    Synonyms:
    confirm declare demonstrate display embody establish evidence evince expose express exteriorize externalize flash illustrate incarnate let it all hang out mark materialize objectify ostend parade personalize personify personize proclaim prove reveal set forth show show and tell showcase signify sport strut substantiate suggest utter vent voice wave around
    Antonyms:
    bury conceal cover obscure withhold

سوال‌های رایج manifest

manifest به فارسی یعنی چه؟

کلمه "manifest" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متعددی دارد که بسته به زمینه و سیاق استفاده، ممکن است معانی متفاوتی بگیرد. در اینجا به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مربوط به آن می‌پردازیم.


معانی کلمه "manifest"

1. آشکار کردن یا نمایان کردن: یکی از معانی اصلی "manifest" به معنای آشکار کردن یا نمایان کردن چیزی است. برای مثال، اگر یک ویژگی یا احساس در کسی به وضوح قابل مشاهده باشد، می‌گوییم که آن ویژگی "manifest" شده است.

2. مدرک یا نشانه: در برخی موارد، "manifest" به معنای مدرک یا نشانه‌ای از یک وضعیت یا پدیده است. مثلاً در علوم اجتماعی، ممکن است بگوییم که یک رفتار خاص می‌تواند یک "manifest" از یک مشکل اجتماعی باشد.

3. فهرست بار: در حوزه حمل و نقل و تجارت، "manifest" به فهرستی اطلاق می‌شود که شامل جزئیات کالاهای حمل شده بر روی یک کشتی، هواپیما یا وسیله نقلیه دیگر است. این فهرست به شرکت‌های حمل و نقل کمک می‌کند تا بار را مدیریت و کنترل کنند.

4. مفهوم معنوی: در برخی از مکاتب معنوی و فلسفی، "manifest" به معنای تجلی یا ظهور یک واقعیت معنوی یا انرژی خاص است. به عنوان مثال، در قانون جذب، گفته می‌شود که افکار و احساسات ما می‌توانند چیزهایی را که می‌خواهیم "manifest" کنند.


نکات جالب

- تاریخچه واژه: واژه "manifest" از کلمه لاتین "manifestus" به معنای "آشکار" یا "واضح" گرفته شده است. این واژه به تدریج در زبان‌های مختلف به کار رفته و امروزه در زمینه‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.

- کاربردهای مختلف: "manifest" در ادبیات، هنر، علم و فلسفه کاربردهای خاص خود را دارد و می‌تواند به توصیف احساسات، افکار و رفتارها کمک کند. به عنوان مثال، در ادبیات می‌توانیم به شخصیت‌هایی اشاره کنیم که احساسات خود را به وضوح "manifest" می‌کنند.

- تجربه شخصی: در زندگی روزمره، ما نیز می‌توانیم چیزهایی را "manifest" کنیم. این مفهوم به ما می‌آموزد که با تمرکز بر روی اهداف و خواسته‌هایمان، می‌توانیم آنها را به واقعیت تبدیل کنیم.

- تأثیر اجتماعی: در جامعه، "manifest" می‌تواند به عنوان نشانه‌ای از تغییرات اجتماعی یا فرهنگی عمل کند. برای نمونه، حرکت‌های اجتماعی می‌توانند به صورت "manifest" در رفتارهای عمومی و سیاست‌ها نمایان شوند.

ارجاع به لغت manifest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manifest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manifest

لغات نزدیک manifest

پیشنهاد بهبود معانی