با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Glaring

ˈɡlerɪŋ ˈɡleərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    glared
  • شکل سوم:

    glared
  • سوم‌شخص مفرد:

    glares
  • صفت تفضیلی:

    more glaring
  • صفت عالی:

    most glaring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آشکار، واضح، فاحش، نمایان (دروغ و اشتباه و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Making a glaring mistake in front of the client was embarrassing.
- انجام اشتباه فاحش مقابل مشتری شرم‌آور بود.
- The glaring errors in the painting were impossible to ignore.
- نادیده گرفتن اشتباه‌های آشکار در نقاشی غیرممکن بود.
adjective
شدید، خیره‌کننده، تند (آفتاب و نور)، تند (رنگ)
- the glaring lights of the stage
- نور خیره‌کننده‌ی چراغ‌های صحنه
- The artist used a variety of glaring colors.
- هنرمند از انواع رنگ‌های تند استفاده کرد.
adjective
خشم‌آلود، حاکی از خشم (نگاه و چشمان)
- his glaring look
- نگاه خشم‌آلود او
- Her glaring eyes made me feel intimidated.
- چشمان حاکی از خشم او باعث شد که احساس ترس کنم.
adjective
پرزرق‌وبرق (با تداعی منفی)
- His glaring choice of clothing made him stand out in a room.
- انتخاب پرزرق‌وبرق لباس او او را در اتاق متمایز می‌کرد.
- Her glaring jewelry was a clear display of her wealth.
- جواهرات پرزرق‌وبرق او نمایانگر ثروتش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glaring

  1. adjective obvious, unconcealed
    Synonyms: audacious, blatant, brazen, capital, conspicuous, crying, egregious, evident, excessive, extreme, flagrant, gross, inordinate, manifest, noticeable, obtrusive, open, outrageous, outstanding, overt, patent, protrusive, rank, visible
    Antonyms: concealed, hidden
  2. adjective bright, dazzling; flashy
    Synonyms: blatant, blazing, blinding, brazen, chintzy, florid, garish, gaudy, glowing, loud, meretricious, shining, tawdry
    Antonyms: dark, dull, plain

ارجاع به لغت glaring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glaring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glaring

لغات نزدیک glaring

پیشنهاد بهبود معانی