امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Blazing

    ˈbleɪzɪŋ ˈbleɪzɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      blazed

    • شکل سوم:

      blazed

    • سوم‌شخص مفرد:

      blazes

    معنی

    مشتعل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد blazing

    1. adjective fired with intense feeling
      Synonyms:
      passionate ardent fervent fiery heated burning impassioned fervid glowing hot-blooded blazing aflame ablaze red-hot flaming scorching torrid blinding dazzling conspicuous glaring fulgent glary blatant perfervid dithyrambic
    1. verb to be projected with blinding intensity
      Synonyms:
      glaring
    1. verb to undergo combustion
      Synonyms:
      burning flaming combusting flashing flaring
    1. verb to emit a bright light
      Synonyms:
      shining glowing burning flashing radiating illuminating gleaming glaring flaming firing beaming sparkling flaring declaring torching rushing glorying pioneering coruscating
    1. verb to make (information) generally known
      Synonyms:
      broadcasting circulating spreading disseminating advertizing propagating publishing promulgating bruiting noising blazoning
    1. noun a strong flame that burns brightly
      Synonyms:
      blaze calcination scorification carbonization pyrolysis concremation vesication

    ارجاع به لغت blazing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «blazing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blazing

    لغات نزدیک blazing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه