امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fulgent

ˈfʌldʒənt ˈfʌldʒənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ادبی درخشان، درخشنده، تابان، پرنور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The fulgent sun illuminated the entire landscape.
- آفتاب تابان تمام منظره را روشن کرد.
- The fulgent stars twinkled brightly in the night sky.
- ستارگان پرنور در آسمان شب چشمک می‌زدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fulgent

  1. adjective Shining intensely
    Synonyms: dazzling, bright, brilliant, blazing, flashing, blinding, luminous, radiant, shining, glaring, glary, glittering

ارجاع به لغت fulgent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fulgent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fulgent

لغات نزدیک fulgent

پیشنهاد بهبود معانی