Fulfilment

fʊlˈfɪlmənt fʊlˈfɪlmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun C2
انجام، اتمام، تکمیل، اجرا، تحقق، کامیابی، شادکامی، کام‌بخشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fulfilment

  1. noun the act of consummating something (a desire or promise etc)
    Synonyms:
    fulfillment

ارجاع به لغت fulfilment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fulfilment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fulfilment

لغات نزدیک fulfilment

پیشنهاد بهبود معانی