صفت تفضیلی:
more brilliantصفت عالی:
most brilliantنابغه، بااستعداد، باهوش، درخشان
He is a brilliant mathematician who solved complex problems effortlessly.
او ریاضیدانی نابغه است که مسائل پیچیده را بهراحتی حل میکند.
The pianist’s brilliant technique left the audience in awe.
تکنیک درخشان آن پیانیست، حضار را شگفتزده کرد.
The young chess player proved to be a brilliant strategist.
این شطرنجباز جوان ثابت کرد که استراتژیستی باهوش است.
تابان، مشعشع، درخشان، پرنور، تابناک، نورانی، روشن، خیرهکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The festival was filled with brilliant lights and colorful decorations.
جشنواره پر از نورهای درخشان و تزئینات رنگارنگ بود.
Her dress was a brilliant shade of emerald green.
لباس او به رنگ سبز زمردی روشن بود.
The stars looked brilliant against the dark night sky.
ستارهها در برابر آسمان تاریک شب، درخشان بهنظر میرسیدند.
the brilliant light of the sun
نور خیرهکنندهی خورشید
انگلیسی بریتانیایی عالی، فوقالعاده، حیرتانگیز، بسیار خوب، چشمگیر
his brilliant achievements in the field of physics
دستیابیهای چشمگیر او در رشتهی فیزیک
He had a brilliant idea that could change everything.
او ایدهای فوقالعاده داشت که میتوانست همه چیز را تغییر دهد.
Her performance in the play was simply brilliant.
اجرای او در نمایش واقعاً حیرتانگیز بود.
شغل یا حرفهی بسیار خوب، سابقهی درخشان
رنگ روشن، رنگ نورانی، رنگ تابناک
لبخند نورانی، لبخند درخشان، لبخند شادیآمیز
موفقیت درخشان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brilliant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brilliant