صفت تفضیلی:
smarterصفت عالی:
smartestزرنگ، زیرک، ناتو، باهوش، هوشمند، شیک، جلوهگر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
the smartest student in my class
باهوشترین شاگرد کلاس من
He was wearing smart clothes.
لباس شیکی پوشیده بود.
a smart car
یک اتومبیل شیک
a smart-looking restaurant
یک رستوران شیک و پیک
a smart move
عملی زیرکانه
smart politics
سیاست هوشمندانه
تیر کشیدن (از درد)، سوزش داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cut on my finger smarted badly.
بریدگی انگشتم بدجوری درد میکرد.
This liniment will smart a bit.
این مرهم قدری سوزش خواهد داشت.
For years he smarted under his father's criticisms.
سالها از خردهگیریهای پدرش رنج میبرد.
درد، سوزش
a slight smart in Abbas' left eye
درد خفیفی در چشم چپ عباس
هوش، هوشمندی، ذکاوت
if I had your smarts
اگر هوش تو را داشتم
(امریکا - عامیانه) گستاخی کردن، حاضر جوابی کردن، مرد رندی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «smart» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smart