گذشتهی ساده:
throbbedشکل سوم:
throbbedسومشخص مفرد:
throbsوجه وصفی حال:
throbbingشکل جمع:
throbsتپش، زدن، تپیدن، لرزیدن، تپش داشتن، ضربان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ship's engines were throbbing quietly.
موتورهای کشتی بهآرامی تپتپ میکردند.
Her heart was throbbing with excitement.
قلبش از شدت هیجان میتپید.
a throbbing wound
زخمی که که زوکزوک میکند
a heart throb
تپش قلب
the throb of distant drums
تپاک طبلهای دوردست
a sudden throb of pain
تیر کشیدن ناگهانی درد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «throb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throb