با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Throb

θrɑːb θrɒb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    throbbed
  • شکل سوم:

    throbbed
  • سوم شخص مفرد:

    throbs
  • وجه وصفی حال:

    throbbing
  • شکل جمع:

    throbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    تپش، زدن، تپیدن، لرزیدن، تپش داشتن، ضربان
    • - The ship's engines were throbbing quietly.
    • - موتورهای کشتی به‌آرامی تپ‌تپ می‌کردند.
    • - Her heart was throbbing with excitement.
    • - قلبش از شدت هیجان می‌تپید.
    • - a throbbing wound
    • - زخمی که که زوک‌زوک می‌کند
    • - a heart throb
    • - تپش قلب
    • - the throb of distant drums
    • - تپاک طبل‌های دوردست
    • - a sudden throb of pain
    • - تیر کشیدن ناگهانی درد
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد throb

  1. verb pulsate, beat
    Synonyms: flutter, palpitate, pitpat, pound, pulse, resonate, thrill, thump, tingle, tremble, twitter, vibrate

ارجاع به لغت throb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/throb

لغات نزدیک throb

پیشنهاد بهبود معانی