با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Palpitate

ˈpælpɪteɪt ˈpælpɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - intransitive
    تپیدن، تپش کردن، تند زدن (نبض)، لرزیدن
    • - The shot deer's heart was still palpitating.
    • - قلب آهوی تیر‌خورده هنوز می‌تپید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد palpitate

  1. verb beat at a rapid pace, like a heart
    Synonyms: flutter, pitpat, pitter-patter, pound, pulsate, pulse, quiver, shiver, throb, tremble, vibrate
    Antonyms: be still

ارجاع به لغت palpitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palpitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palpitate

لغات نزدیک palpitate

پیشنهاد بهبود معانی