آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Palpitate

ˈpælpɪteɪt ˈpælpɪteɪt

معنی palpitate | جمله با palpitate

verb - intransitive

تپیدن، تپش کردن، تند زدن (نبض)، لرزیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The shot deer's heart was still palpitating.

قلب آهوی تیر‌خورده هنوز می‌تپید.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد palpitate

  1. verb beat at a rapid pace, like a heart
    Antonyms:
    be still

ارجاع به لغت palpitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palpitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/palpitate

لغات نزدیک palpitate

پیشنهاد بهبود معانی