تپیدن، تپش کردن، تند زدن (نبض)، لرزیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The shot deer's heart was still palpitating.
قلب آهوی تیرخورده هنوز میتپید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «palpitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/palpitate