فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tremble

ˈtrembl ˈtrembl

گذشته‌ی ساده:

trembled

شکل سوم:

trembled

سوم‌شخص مفرد:

trembles

وجه وصفی حال:

trembling

شکل جمع:

trembles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive B2

لرزیدن، مرتعش شدن، لرز، لرزه، ارتعاش، ترساندن، لرزاندن، مرتعش ساختن، رعشه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Suddenly the earth trembled.

ناگهان زمین لرزید.

The puppies were trembling in the rain.

توله‌سگ‌ها در زیر باران می‌لرزیدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Kamali was trembling with anger.

کمالی از شدت خشم می‌لرزید.

The old man's hands were trembling.

دستان پیرمرد رعشه داشت.

I tremble to think of what might have happened.

هروقت فکر احتمال آن رویداد را می‌کنم، لرزه بر اندامم می‌افتد.

I tremble for you!

خیلی دلواپس تو هستم!

the trembling voices of those patients

صدای مرتعش آن بیماران

The leaves that trembled in the breeze.

برگ‌هایی که در نسیم نوسان می‌کردند.

the tremble in Reza's hands

رعشه‌ی دستان رضا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tremble

  1. verb shake, vibrate
    Synonyms:
    quiver shiver tremor vibrate rock wobble flutter quake jar jitter shudder oscillate palpitate throb teeter totter have the shakes quaver
    Antonyms:
    steady calm be calm

ارجاع به لغت tremble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tremble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tremble

لغات نزدیک tremble

پیشنهاد بهبود معانی