فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shudder

ˈʃʌdər ˈʃʌdə

گذشته‌ی ساده:

shuddered

شکل سوم:

shuddered

سوم‌شخص مفرد:

shudders

وجه وصفی حال:

shuddering

شکل جمع:

shudders

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive C2

لرزیدن، مشمئز شدن، ارتعاش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I shuddered at the sight of his blood.

با دیدن خون او چندشم شد.

He shuddered to think that someday they too will have an atomic bomb.

فکر اینکه آن‌ها هم روزی بمب اتمی خواهند داشت، لرزه بر اندامش افکند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The train slowed down, shuddered, and stopped.

قطار آهسته شد، به لرزه درآمد و ایستاد.

her shudder at seeing the putrid corpse

چندش او از دیدن نعش گندیده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shudder

  1. verb shake, quiver
    Synonyms:
    tremble shiver quake jitter quiver dither shimmy gyrate twitter convulse
    Antonyms:
    steady

ارجاع به لغت shudder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shudder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shudder

لغات نزدیک shudder

پیشنهاد بهبود معانی