گذشتهی ساده:
shudderedشکل سوم:
shudderedسومشخص مفرد:
shuddersوجه وصفی حال:
shudderingشکل جمع:
shuddersلرزیدن، مشمئز شدن، ارتعاش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I shuddered at the sight of his blood.
با دیدن خون او چندشم شد.
He shuddered to think that someday they too will have an atomic bomb.
فکر اینکه آنها هم روزی بمب اتمی خواهند داشت، لرزه بر اندامش افکند.
The train slowed down, shuddered, and stopped.
قطار آهسته شد، به لرزه درآمد و ایستاد.
her shudder at seeing the putrid corpse
چندش او از دیدن نعش گندیده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shudder» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shudder