Dither

ˈdɪðər ˈdɪðə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dithered
  • شکل سوم:

    dithered
  • سوم‌شخص مفرد:

    dithers
  • وجه وصفی حال:

    dithering
  • شکل جمع:

    dithers

معنی و نمونه‌جمله

لرزیدن، (در محاوره) دودل بودن، هیجان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Instead of deciding she merely dithers.
- به جای تصمیم‌گیری او فقط عصبی و مردد می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dither

  1. noun A state of discomposure
    Synonyms: agitation, fluster, flap, tizzy, flutter, babble, perturbation, confusion, tumult, pother, hesitate, turmoil, irresolute, upset, panic, shake, fuss, lather, shiver, stew, tremble, vacillate, waver, whiffle
  2. verb To be irresolute in acting or doing
    Synonyms: falter, halt, hesitate, pause, shilly-shally, flap, stagger, vacillate, waver, wobble, pother

Collocations

ارجاع به لغت dither

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dither» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dither

لغات نزدیک dither

پیشنهاد بهبود معانی