این دست اون دست کردن، دودل بودن، فسفس کردن، تردید کردن، مردد بودن، تردید داشتن (بهویژه روی چیزهای بیاهمیت)
Stop shilly-shallying and just make a choice!
دست از این دست اون دست کردن بردار و تصمیم بگیر!
He shilly-shallied for so long that the opportunity passed him by.
اونقدر فسفس کرد که فرصتش از دست رفت.
با دودلی، با شک و تردید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He shilly-shally agreed to help me with the project.
او با دودلی موافقت کرد که در پروژه به من کمک کند.
The student shilly-shally answered the teacher's question.
دانشآموز با شک و تردید به پرسش معلم پاسخ داد.
دودل، مردد، فسفسو
The shilly-shally attitude of the politician caused him to lose support from his constituents.
نگرش مردد این سیاستمدار باعث شد که او حمایت رأیدهندگان خود را از دست بدهد.
shilly-shally employee
کارمند فسفسو
تردید، دودلی، فسفس
His constant shilly-shally made it impossible for the team to make any progress.
تردید مستمر او باعث شد که تیم نتواند پیشرفت کند.
The shilly-shally of the committee members caused the decision-making process to drag on for weeks.
دودلی اعضای کمیته باعث شد فرایند تصمیمگیری هفتهها طول بکشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shilly-shally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shilly-shally