با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Irresolute

ɪˈrezəluːt ɪˈrezəluːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بی عزم، بی تصمیم، دو دل، مردد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irresolute

  1. adjective indecisive
    Synonyms: changing, doubtful, doubting, faltering, fearful, fickle, fluctuating, halfhearted, halting, hesitant, hesitating, hot-and-cold, infirm, on-the-fence, shaky, tentative, timid, uncertain, undecided, undetermined, unsettled, unstable, unsteady, vacillating, waffling, wavering, weak, weak-kneed, wimpy, wishy-washy, wobbly
    Antonyms: definite, determined, obstinate, resolute, stubborn, unyielding, willful

ارجاع به لغت irresolute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irresolute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irresolute

لغات نزدیک irresolute

پیشنهاد بهبود معانی