(به طعنه) عمدی، دانسته، تعمدی، حساب شده، از روی برنامه (wilful)
خودرأی، لجوج، لجباز، کلهشق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
willful destruction of others' property
تخریب عمدی ملک دیگران
a willful young man
یک جوان خودسر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «willful» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/willful