با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dogged

ˈdɑːɡɪd ˈdɒɡɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    dogs
  • وجه وصفی حال:

    dogging
  • صفت تفضیلی:

    more dogged
  • صفت عالی:

    most dogged

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سرسخت، یکدنده، لجوج، سخت، ترشرو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- dogged determination
- تصمیم خلل‌ناپذیر
- The soldiers defended the bridge doggedly.
- سربازان با سرسختی از پل دفاع کردند.
- dogged effort
- کوشش مصرانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dogged

  1. adjective determined, persistent
    Synonyms: adamant, bullheaded, firm, hanging tough, hardheaded, hard-nosed, indefatigable, inexorable, inflexible, insistent, mulish, obdurate, obstinate, perseverant, perseverative, persevering, pertinacious, pigheaded, relentless, resolute, rigid, single-minded, staunch, steadfast, steady, stubborn, tenacious, tough nut, unbending, unflagging, unshakable, unyielding
    Antonyms: indifferent, irresolute, undetermined, yielding

ارجاع به لغت dogged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dogged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dogged

لغات نزدیک dogged

پیشنهاد بهبود معانی