سرسختی، پایداری، مصمم بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their doggedness in solving the problem paid off in the end.
سرسختی آنها در حل مشکل در نهایت نتیجه داد.
The athlete’s doggedness was evident in every race he ran.
مصمم بودن این ورزشکار در هر مسابقهای که میدوید، مشهود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doggedness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doggedness