فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Insistent
ɪnˈsɪstnt
ɪnˈsɪstnt
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
مصر، پافشار، پاپی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
insistent demands
درخواست‌های مصرانه
the insistent rhythm and rhyme of this poem
وزن و قافیه‌ی جالب‌توجه این شعر
نمونه‌جمله‌های بیشتر
the insistent pounding of waves
کوبش‌های پی‌در‌پی امواج
مترادف و متضاد insistent
-
adjective demandingSynonyms:urgent pressing persistent imperative forceful emphatic continuous incessant dogged resolute assertive exigent importunate persevering unrelenting obstinate perseverant clamorous peremptory crying dire burning clamant resounding reiterative imperiousAntonyms:lenient tolerant indifferent disinterested
لغات هم‌خانواده insistent
-
nouninsistence
-
adjectiveinsistent
-
verb - transitiveinsist
-
adverbinsistently
ارجاع به لغت insistent
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «insistent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insistent
لغات نزدیک insistent
- - insistence
- - insistency
- - insistent
- - insistently
- - insitu