با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Importunate

ɪmˈpɔːrtʃənət ɪmˈpɔːtʃənət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more importunate
  • صفت عالی:

    most importunate

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    سمج، مبرم، عاجز‌کننده، سماجت‌آمیز، مزاحم
    • - an importunate beggar
    • - گدای سمج
    • - importunate requests
    • - درخواست‌های مصرانه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد importunate

  1. adjective demanding, insistent
    Synonyms: burning, clamant, clamorous, crying, disturbing, dogged, earnest, exigent, harassing, imperative, instant, overly solicitous, persevering, persistent, pertinacious, pressing, solicitous, troublesome, urgent
    Antonyms: relaxed, undemanding, unimportant

ارجاع به لغت importunate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «importunate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/importunate

لغات نزدیک importunate

پیشنهاد بهبود معانی