امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Earnest

ˈɜrːnɪst ˈɜːnɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
جدی، دلگرم، با حرارت، مشتاق، صمیمانه، سنگین، علاقه شدید به چیزی، وثیقه، بیعانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an earnest, young woman
- زنی جوان و بی‌آلایش
- an earnest appeal
- درخواست جدی (از روی خلوص نیت)
- earnest attention
- توجه صادقانه
- (Longfellow) life is real, life is earnest.
- زندگی واقعی است - زندگی پر اهمیت است.
- Are you (saying this) in earnest?
- بی‌شوخی می‌گویی؟
- When he threatened to kick us out, he was in dead earnest.
- وقتی که ما را تهدید به اخراج کرد، کاملاً جدی حرف می‌زد.
- his speech which was an earnest of prosperity in the near future
- سخنرانی او که نشانه‌ای از رونق در آینده‌ی نزدیک بود
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد earnest

  1. adjective very enthusiastic
    Synonyms: ardent, busy, devoted, diligent, eager, fervent, fervid, heartfelt, impassioned, industrious, keen, passionate, perseverant, purposeful, sedulous, sincere, urgent, vehement, warm, wholehearted, zealous
    Antonyms: flippant, unconcerned, unenthusiastic, unpassionate, unpurposeful, unthoughtful
  2. adjective serious; very important
    Synonyms: close, constant, determined, firm, fixed, for real, grave, intent, mean business, meaningful, no-fooling, no-nonsense, playing hard ball, resolute, resolved, sedate, sincere, sober, solemn, somber, stable, staid, steady, thoughtful, weighty
    Antonyms: flippant, insincere, thoughtless, trivial, unimportant, unserious

Collocations

  • in earnest

    1- جدی، بی‌شوخی

    2- مصممانه، بی‌رودربایستی

ارجاع به لغت earnest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «earnest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/earnest

لغات نزدیک earnest

پیشنهاد بهبود معانی