امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Resolute

ˈrezəluːt ˈrezəluːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مصمم، صاحب عزم، ثابت قدم، پا بر جا، تصویب کردن، اراده کرده، با عزم راسخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- they stood resolute against the enemy.
- با عزم راسخ جلوی دشمن ایستادند.
- a resolute man
- یک مرد پراراده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resolute

  1. adjective determined, strong-willed
    Synonyms:
    adamant bold constant courageous dead set on decided dogged faithful firm fixed immutable inflexible intent upon intrepid loyal meaning business obstinate persevering persistent persisting purposeful relentless resolved serious set settled staunch steadfast steady strong stubborn tenacious true unbending unchanging uncompromising undaunted unfaltering unflagging unflinching unshakable unshaken unwavering unyielding valiant
    Antonyms:
    afraid cautious cowardly irresolute weak

ارجاع به لغت resolute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resolute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resolute

لغات نزدیک resolute

پیشنهاد بهبود معانی