بسیار دلیر، شجاع، بیباک، بیترس، نترس، جسور، دلاور، بادلوجرئت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Intrepid pioneers came to California by wagon train.
پیشگامان شجاع با کاروان گاریها به کالیفرنیا آمدند.
The mountain was finally conquered by a group of intrepid climbers.
آن کوه سرانجام توسط گروهی از کوهنوردان نترس فتح شد.
thus spoke the intrepid Sohrab to Hooman...
به هومان چنین گفت سهراب گرد...
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intrepid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intrepid