فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Intrepid

ɪnˈtrepɪd ɪnˈtrepɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

با جرئت، دلیر، شجاع، بی‌باک، بی‌ترس، نترس، جسور، دلاور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

thus spoke the intrepid Sohrab to Hooman...

به هومان چنین گفت سهراب گرد...

Intrepid pioneers came to California by wagon train.

پیشگامان شجاع با کاروان گاری‌ها به کالیفرنیا آمدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intrepid

  1. adjective brave, nervy
    Synonyms:
    bold courageous fearless daring valiant heroic undaunted resolute gallant stalwart plucky gutsy gritty audacious unafraid valorous dauntless doughty lionhearted nervy spunky unflinching bodacious nerveless impavid
    Antonyms:
    cowardly timid meek

ارجاع به لغت intrepid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intrepid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intrepid

لغات نزدیک intrepid

پیشنهاد بهبود معانی