معنی heroic به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

hɪˈroʊɪk hɪˈrəʊɪk

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more heroic
صفت عالی:
most heroic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(اعمال، رفتار) قهرمانی، قهرمانانه، دلاورانه، متهورانه، متهورانه، (شخص) قهرمان، دلاور، متهور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- heroic effort

- کوشش قهرمانانه

- heroic conduct

- رفتار قهرمانانه

adjective

(مجسمه) بزرگتر از اندازه‌ی طبیعی، غول پیکر

- a heroic statue

- تندیس غول‌پیکر

adjective

(اقدام) متهورانه، خطرناک، (معالجه، دارو) خطرناک

adjective

(شعر) حماسی، پهلوانی

- the heroic age of Greece and Rome

- دوران حماسی یونان و روم

adjective

(زبان، کلمات) فخیم، استوار، پر طمطراق، مبالغه آمیز، گزافه آمیز، مطنطن

- heroic words

- کلمات پرطمطراق

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heroic

adjective brave, champion

Synonyms: bigger than life, bold, classic, courageous, daring, dauntless, doughty, elevated, epic, exaggerated, fearless, fire-eating, gallant, grand, grandiose, gritty, gutsy, gutty, high-flown, impavid, inflated, intrepid, lion-hearted, mythological, noble, stand tall, stouthearted, unafraid, undaunted, valiant, valorous

Antonyms: afraid, cowardly, fearful, meek, timid

ارجاع به لغت heroic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «heroic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heroic

لغات نزدیک heroic

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند