فروتن، افتاده، بردبار، حلیم، باحوصله، ملایم، بیروح، خونسرد، مهربان، نجیب، رام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new bride was meek and quiet.
تازه عروس آرام و ساکت بود.
meek as a lamb
آرام و بیآزار مثل بره
They went meekly to where they would be executed.
آنها مطیعانه به محل اعدام خود رفتند.
the meek shall inherit the earth
(انجیل) دنیا از آن افتادگان خواهد بود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «meek» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meek