Meek

miːk miːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
فروتن، افتاده، بردبار، حلیم، باحوصله، ملایم، بیروح، خونسرد، مهربان، نجیب، رام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The new bride was meek and quiet.
- تازه عروس آرام و ساکت بود.
- meek as a lamb
- آرام و بی‌آزار مثل بره
- They went meekly to where they would be executed.
- آن‌ها مطیعانه به محل اعدام خود رفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد meek

  1. adjective shy; compliant
    Synonyms: acquiescent, deferential, docile, forbearing, gentle, humble, lenient, longanimous, long-suffering, lowly, manageable, mild, milquetoast, modest, nothing, orderly, pabulum, passive, patient, peaceful, plain, resigned, serene, soft, spineless, spiritless, subdued, submissive, tame, timid, tolerant, unassuming, unpretentious, unresisting, weak, weak-kneed, wishy-washy, yielding, zero
    Antonyms: bold, brave, emboldened, immodest, impertinent, uninhibited

Idioms

ارجاع به لغت meek

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «meek» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/meek

لغات نزدیک meek

پیشنهاد بهبود معانی