با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Long-suffering

lɔːŋˈsʌfərɪŋ lɒŋˈsʌfərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun
(تحمل مشقات برای مدت طولانی) بردباری دراز مدت، پرشکیبی، شکیبایی زیاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- It shows long-suffering in her to put up with him.
- سر کردن با او، بردباری زیاد او را نشان می‌دهد.
noun adjective
بردبار (در درازمدت)، پرشکیب
- a long-suffering nation
- ملتی که مدت‌ها رنج دیده است. (ملت رنج‌دیده)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد long-suffering

  1. adjective Enduring or capable of enduring hardship or inconvenience without complaint
    Synonyms: forbearing, patient, enduring, tolerant, uncomplaining, lenient, resigned, forgiving, easygoing, clement, longanimity, lax, patience, indulgent, patient.--n.forbearance
  2. noun Patient endurance of pain or unhappiness
    Synonyms: long-sufferance
  3. noun The capacity of enduring hardship or inconvenience without complaint
    Synonyms: forbearance, patience, resignation, tolerance

ارجاع به لغت long-suffering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «long-suffering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/long-suffering

لغات نزدیک long-suffering

پیشنهاد بهبود معانی