حاکی از تسلیم (برای اشاره به موقعیت یا واقعیتی ناخوشایند که امکان تغییر آن وجود ندارد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The resigned tone of her voice revealed her acceptance of the circumstances.
لحن حاکی از تسلیم او پذیرش شرایط را نشان داد.
She wore a resigned expression as she faced the inevitable outcome.
وقتی با نتیجهی اجتنابناپذیر روبهرو شد، حالتی حاکی از تسلیم داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resigned» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resigned