به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Modular

ˈmɑːdʒələr ˈmɒdjələ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    دارای قطعات جداشدنی، دارای قطعات مجزا، قطعاتی، قطعه‌ای (کمد و میز و ساختمان و غیره)
    • - I do not like modular furniture.
    • - مبل و صندلی دارای قطعات مجزا را نمی‌پسندم.
    • - modular homes
    • - خانه‌های دارای قطعات جداشدنی
  • adjective
    پودمانی (دانشگاه)
    • - The modular curriculum at the college allows students to choose from a variety of units to complete their degree.
    • - برنامه‌ی درسی پودمانی در کالج به دانشجویان این امکان را می‌دهد که از بین واحدهای مختلف برای تکمیل مدرک خود انتخاب کنند.
    • - The university offers a modular program for students who want to customize their course.
    • - این دانشگاه برنامه‌ی پودمانی برای دانشجویانی که می‌خواهند درس خود را شخصی‌سازی کنند، ارائه می‌دهد.
  • adjective
    پیمانه‌ای، مدولار، مدولی، بخش‌بخش
    • - The modular nature of the project made it easy to divide the work among different teams and complete it in a timely manner.
    • - ماهیت بخش‌بخش پروژه، تقسیم کار بین تیم‌های مختلف و تکمیل به‌موقع آن را آسان می‌کرد.
    • - The modular approach to software development enables faster and more efficient updates and improvements.
    • - رویکرد مدولی برای توسعه نرم‌افزار امکان به‌روزرسانی و بهبود سریع‌تر و کارآمدتر را فراهم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت modular

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «modular» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/modular

لغات نزدیک modular

پیشنهاد بهبود معانی