دارای قطعات جداشدنی، دارای قطعات مجزا، قطعاتی، قطعهای (کمد و میز و ساختمان و غیره)
I do not like modular furniture.
مبل و صندلی دارای قطعات مجزا را نمیپسندم.
modular homes
خانههای دارای قطعات جداشدنی
پودمانی (دانشگاه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The modular curriculum at the college allows students to choose from a variety of units to complete their degree.
برنامهی درسی پودمانی در کالج به دانشجویان این امکان را میدهد که از بین واحدهای مختلف برای تکمیل مدرک خود انتخاب کنند.
The university offers a modular program for students who want to customize their course.
این دانشگاه برنامهی پودمانی برای دانشجویانی که میخواهند درس خود را شخصیسازی کنند، ارائه میدهد.
پیمانهای، مدولار، مدولی، بخشبخش
The modular nature of the project made it easy to divide the work among different teams and complete it in a timely manner.
ماهیت بخشبخش پروژه، تقسیم کار بین تیمهای مختلف و تکمیل بهموقع آن را آسان میکرد.
The modular approach to software development enables faster and more efficient updates and improvements.
رویکرد مدولی برای توسعه نرمافزار امکان بهروزرسانی و بهبود سریعتر و کارآمدتر را فراهم میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «modular» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/modular