امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tractable

ˈtræktəbl ˈtræktəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
رام‌شو، رام‌کردنی، سربه‌راه، نرم، سست مهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tractable

  1. adjective manageable
    Synonyms:
    acquiescent amenable biddable complaisant compliant controllable docile ductile facile flexible game going along with governable hanging loose malleable meek obedient persuadable plastic pliable pliant putty in hands rolling with punches subdued submissive tame tractile willing workable yielding
    Antonyms:
    intractable obstinate stubborn uncontrollable unmanageable unruly

ارجاع به لغت tractable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tractable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tractable

لغات نزدیک tractable

پیشنهاد بهبود معانی