با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Tractable

ˈtræktəbl ˈtræktəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
رام‌شو، رام‌کردنی، سربه‌راه، نرم، سست مهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tractable

  1. adjective manageable
    Synonyms: acquiescent, amenable, biddable, complaisant, compliant, controllable, docile, ductile, facile, flexible, game, going along with, governable, hanging loose, malleable, meek, obedient, persuadable, plastic, pliable, pliant, putty in hands, rolling with punches, subdued, submissive, tame, tractile, willing, workable, yielding
    Antonyms: intractable, obstinate, stubborn, uncontrollable, unmanageable, unruly

ارجاع به لغت tractable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tractable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tractable

لغات نزدیک tractable

پیشنهاد بهبود معانی