امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Docile

ˈdɑːsl ˈdəʊsaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more docile
  • صفت عالی:

    most docile

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
رام، سر‌به‌راه، تعلیم‌پذیر، مطیع، حرف‌شنو، حرف‌گوش‌کن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The docile horse stood calmly.
- اسب رام به‌آرامی ایستاد.
- The docile student always completed her assignments on time.
- شاگرد حرف‌شنو همیشه تکالیفش را سر وقت انجام می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد docile

  1. adjective compliant, submissive
    Synonyms:
    accommodating acquiescent adaptable agreeable amenable biddable childlike complacent cool docious ductile easily influenced easy easygoing gentle governable humble laid-back malleable manageable meek mellow mild obedient obliging orderly pliable pliant quiet resigned soft tame teachable tractable usable weak-kneed well-behaved willing yielding
    Antonyms:
    determined headstrong inflexible intractable obstinate opinionated stubborn uncooperative unyielding

ارجاع به لغت docile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «docile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/docile

لغات نزدیک docile

پیشنهاد بهبود معانی