فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Governable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

قابل کنترل، قابل اداره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a governable entity

نهاد قابل اداره

When will Libya become governable again, and who will govern it?

چه وقت لیبی دوباره قابل اداره خواهد شد و چه کسی آن را اداره خواهد کرد؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد governable

  1. adjective manageable
    Synonyms:
    controllable workable docile submissive

ارجاع به لغت governable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «governable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/governable

لغات نزدیک governable

پیشنهاد بهبود معانی