امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Submissive

səbˈmɪsɪv səbˈmɪsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
مطیع، فروتن، حلیم، خاضع، خاشع، سربزیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد submissive

  1. adjective compliant
    Synonyms:
    abject accommodating acquiescent amenable bowing down comformable complying deferential docile domesticated dutiful giving-in humble ingratiating lowly malleable meek menial nonresistant nonresisting obedient obeisant obeying obsequious passive patient pliable pliant resigned servile slavish subdued tame tractable uncomplaining unresisting yes yielding
    Antonyms:
    disobedient fighting intractable resistant unyielding

لغات هم‌خانواده submissive

  • adjective
    submissive

ارجاع به لغت submissive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «submissive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/submissive

لغات نزدیک submissive

پیشنهاد بهبود معانی