با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dutiful

ˈduːt̬ɪfl ˈdjuːtɪfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
گماشت‌شناس، وظیفه‌شناس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a dutiful son
- پسر حرف‌شنو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dutiful

  1. adjective obedient
    Synonyms: binding, compliant, conscientious, deferential, devoted, docile, duteous, faithful, incumbent on, obligatory, punctilious, regardful, respectful, reverential, submissive
    Antonyms: betraying, disobedient, faithless, irresponsible, undutiful, unfaithful, unrespectful

ارجاع به لغت dutiful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dutiful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dutiful

لغات نزدیک dutiful

پیشنهاد بهبود معانی